ناطور دشت
ناطور دشت
اثر جی دی سلینجر

انتشارات: میلکان
تعداد صفحه: ۲۲۲
ژانر: هنر، کلاسیک، داستان، رمان
جنسیت صدای مناسب: مرد
سن صدای مناسب: جوان
درباره‌ی کتاب: ناطور دشت (به انگلیسی: The Catcher in the Rye) نمشهورترین اثر نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر است. هولدن کالفیلد شخصیت اصلی ناتور دشت در نظرسنجی مجله کتاب عنوان دومین شخصیت ادبی جهان را به دست آورد. کتاب، روایت بیگانگی جوانی است با دنیای پیرامونش. بیان شیرین راوی که گاهی لبخند به لب خواننده می آورد، سرگردانی و یاس متعلق به این جوان جستجوگر را دلنشین می سازد. به طوری که با او همدل و همفکر می‌شوی. داستان ، گرچه گاهی تلخ است اما به سادگی خصوصیات آدمهایی را بیان می‌کند که ظاهرا خوب و منطقی هستند اما در واقع به بیماری خودبینی و غرور کاذب کامل بودن مبتلا هستند؛ بدون آنکه خبر داشته باشند. ناطور دشت، حکایت جوانهای جستجوگری است که به دنبال مفهوم واقعی زندگی و زنده بودن می‌روند. گاهی موفق، گاهی ناموفق. در هر صورت، همرنگ جماعت نمی‌شوند حتی اگر به قیمت خوبی برایشان تمام نشود.
گزیده‌ای از متن کتاب: اگر آمده‌ای بشنوی متولد کدام شهرم و کودکیِ نکبتم چطور گذشته و مامان ‌بابام قبل از به‌دنیا‌آمدنم چه می‌کردند و چه می‌دانم از این دیوید‌کاپرفیلد‌باز‌ی‌ها... بی‌خیال! اذیتت نمی‌کنم، راستش اعصابش نیست. تعارف نکرده باشم این‌ها هم خمیازه‌آورند، هم اگر به گوش مامان‌ بابام برسد که از زندگی‌شان چیزی درز داده‌ام، بنده‌‌خداها بواسیرشان در می‌رود. آن‌قدر حساس‌اند که نگو و نپرس، به‌خصوص بابا. نمی‌گویم مهربان نیستند چون توش شک ندارم، ولی خب زیادی حساس‌اند. بعدش هم قرار نیست عین این پیرمردها بشینم برات از سرگذشتم بگویم. فقط برات از بلایی می‌گویم که دور‌‌و‌ورِ کریسمس سال پیش سرم آمد و جان‌به‌لبم کرد و کارم را به علافیِ این‌جا کشاند. به برادرم دی‌بی هم این‌ها را گفته‌م. تو هالیوود کار می‌کند. از این‌جای کوفتی خیلی دور نیست، آن‌قدر که تقریباً کل آخر هفته‌ها بهم سرمی‌زند. شاید ماه دیگر که مرخص شدم بیاید با ماشین بِبَردم خانه. یکی از این همین ماشین‌های جگوارِ انگلیسیِ ریزه‌میزه خریده که سرعتش به ساعتی دویست‌و‌بیست‌کیلومتر می‌رسد. چهارهزار‌تا براش آب خورده. البته چون خوب پول درمی‌آورَد، زیاد مهم نیست. قبلاًها ولی وضعش این‌طور نبود. پیش ما که بود یک نویسنده‌ی معمولی بود. البته مجموعه‌داستان‌کوتاه محشری نوشته بود، شاید اسمش را شنیده باشی: ماهیِ‌طلاییِ نامرئی. بهترین داستانش هم، همان داستانی است که اسم کتاب را ازش برداشته؛ داستان پسرکی که با پول خودش یک ماهی‌ طلایی خریده و حالا به احدی اجازه نمی‌دهد که به ماهی‌اش نگاه کند. داستانش بدجوری می‌گیردم. ولی حالا برداشته رفته هالیوود و خودش را به گند کشیده. این سینما دیگر چه مزخرفی است... واقعاً ازش متنفرم... اسمش را هم نیاور.
مدیر تولید: آیدین زوار

کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش داده‌اند: امیر محمدی ، عباس پورهمرنگ ، سید طه اکرامی ، سیاوش جوان ، فرشید رضاپور ، رها فیلم ، نازآفرین فرجی ، حامد چیذری ، مریم راعی ، مهدی موذن ، دانیال عظیمی ، علی فروردین ، نغمه دلجویی ، میرحسین نونچی ، امیر جعفری ، امیر چراغی ، سیدمحمود هاشم پور ، محمود تفضلی ، ندا شهرامی نیا ، نیما دانشور ، فاطمه سفلایی ، محمد حسین ملکوتی ، علیرضا حمیدی ، عاطفه آقایی نژاد ، جابر تواضعی ، دال طا ، پریسا اکبری ، سعید امیدبخش ، نرگس مصطفى لو ، سارا گلچین ، فرحناز غالبي ، پوریا تابعی ، محمد باقر نقی زاده ، مریم فدایی ، بهرخ شمس ، منا نقوی ، عماد ارغند ، سیدرضا خاتمی ، مجتبی رفیعی ، روشنک سنجابی ، شیده میرزایی ، ليلا طباطبايي فر ، عارفه بهرامي ، سمیه صمیمی ، محبوبه سبزیان ، مژگان تیرگر ، مهرنوش پوراقاجان ، پرهام زبردست ، شادی شاه پسند ، محمدرضا حسین‌زاده ، رضا جعفری ، شهاب ثاقب ، ناديا آبتين ، زهره کیانی ، رفعت رفتاری ، آقای آبی ، رویا سروی ، رضا فلاح تفتی ، مونس محمودی ، شبنم کریم دلاور ، ملیکا خیری ، سسیب سیبغشس ، رامین درویش ، شکیلا گویا ، حنانه بامیری ، محمد ب ، آمنه رضوانی ، سارا جلیلی ، مریم پرهام ، امیرحسین بوریان ، مریم حیدری ، عفت قربانیان ، زهرا سادات میرکبیری ، ریحانه نظریان ، فاطمه خاکسار ، مریم نظریه ، سحر رستا ، سید امید حیدری ، جواب ندادید تعطیل ، پریسا حاتم نیا ، محمدعلی ابوعامری ، مهراز قشلاقی ، عاطفه کریمی
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است: