خیال بازی
خیال بازی

انتشارات: هیلا- ققنوس
تعداد صفحه: ۹۶
ژانر: هنر، داستان، داستان کوتاه
جنسیت صدای مناسب: هرکدام
سن صدای مناسب: جوان، میانسال
درباره‌ی کتاب: دو داستان بلند در این کتاب وجود دارد - آرمیتا - و - اینکه همیشه میخواستم شکت زیپ داشت - داستان اول به گرفتاری های دختری میپردازد که درگیر فالگیر می شود که شیوه ی نگارش آن با زبان عامیانه و پرداخت ان طنز است . داستان بعدی به ضررهای کتبی مانند چهاراثر از فلورانس اسکاول شین میپردازد . دختری که تحت تاثیر جملات تاکیدی به ناگاه باردار می شود و سرانجام تلخی دارد .
گزیده‌ای از متن کتاب: فکش تکان می خورد و اسلوموشن وار ناله می کرد که:" داداش ...من بهش گفتم گوهر جون...آقا از این به بعد من این ور جو تو هم سی خودت اون ور جو...میشنفی داداش؟؟؟؟..آره...گفتم من این ور جو...بعد جونم برات بگه....نیگام کرد...استغفرالله ..چشم !عین چشم گاو ...درشت ...عینهو چشم آهو بلا و کرشمه ای..گوشِت با منه؟؟؟؟؟آهان...گفتم اون جوری نیگاه نکن گوهر که دیونه میشم!!!! آی نیگاه کرد نزدیک اومد ...آی نیگاه کرد ....نزدیک شد...دست و دلم لرزید...گرم شدم...ذوب شدم...می خواسم بپرم بغلش کنم یه دل سیر تو بازوهام نیگهش دارم...نزدیک اومد...نزدیک اومد....آی بسوزی پدر عاشقی...نه آقا...حواسم هست...هنوز قرمز نشده بود ...آره ... دادا...یه نخ تو هم بکش....بفرما....ما بهمن میکشیم خیلی هم به ریه مون سازگاره ...خودت سلامت باشی....می گفتم...کجاش بودم...آهان...خرج داشت دختره...هی موهاشو آلاگارسون میکرد...به لپ هاش ماتیک میزد...گفته بود اول ننه ام رو بندازم بیرون اون وخ برم خواستگاریش... خو نمیشد....دُرس بود.؟..د ِنبود .میگفتم ..اومد جلو...نیگام انگاری گم شد تو نیگاش...محو شد.... یه هو یه تف انداخت تو صورتم...یه چشمم تار شد..گفتم "گوهر...بد کردی." پاشدم..کمربندمو وا کردم ..زدمش...بعد...بپیچم..؟؟؟؟آهان...نه راحتم...خون بالا آورد ...آقا...آقایی که شما باشی...از اون روز به بعد...میبینی که حال وروزمو...یا خمارم یا نئشه...میرم یه جا...زیر پل لنگر آباد...آره دادا می گفتم...کجاش بودم؟"

کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش داده‌اند: داریوش صادقی ، ناهید رشیدآبادی
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است: