شاخ
شاخ
اثر پیمان هوشمندزاده

انتشارات: نشرچشمه
تعداد صفحه: ۸۶
ژانر: داستان
جنسیت صدای مناسب: مرد
سن صدای مناسب: جوان
درباره‌ی کتاب:
گزیده‌ای از متن کتاب: شب‌مان همين‌طوري شروع شد. به‌خوبي‌وخوشي، با هِرّه‌وکِرّه. از غروب همين‌طور رفت‌وبرگشتي متلک‌هاي تکراري‌مان را ردوبدل مي‌کرديم به‌ عشق ته‌شب. تاريک که شد سنگر بالا را صفا داديم. از چراغ اول به بعد،‌ ديگر همين‌طور حرف توي حرف بود که مي‌آمد و مي‌پيچيد. خوب که گل انداخت کار به درخت هم کشيد، از درخت گفتيم. دو سه کامي هم از دختره. همين‌‌طور دروتخته مي‌کرديم و مي‌رفتيم جلو. اين‌طور وقت‌ها کسي پابند حرفش نيست، همه سعي مي‌کنند يک‌جوري همه‌چيز به خوبي‌وخوشي تمام شود. کلِ وقتي که بابتش خرج شد، نشسته بوديم پاي علاء‌الدين. با اين‌حال سيا، معلوم نشد روي چه حسابي، پُست يک را به حساب خودش زد. سنگر دستي بزرگي داشتيم بالاي نيمچه‌تپه‌اي که از چهار طرف افق داشت. سايه‌بان زپرتي‌‌يي هم زده بوديم بالاي سرمان، با چهارتا دسته‌بيل و چندتايي گوني. نيم‌متري کنده بوديم و يک رديف گوني هم چيده بوديم دورتادورش. همين که ايرادي نمي‌گرفتند بس بود. عين چند ماهي که آن‌جا بوديم نه کسي را ديديم نه کسي ما را، به چه دردمان مي‌خورد دو رديف؟
مدیر تولید: رها فیلم

پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است: